کد مطلب:28708 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

ارزیابیِ دو داور












2611. الطّرائف - به نقل از ابو رافع -:امیر مؤمنان مرا فرا خواند؛ و پیش تر ابو موسی اشعری را [ به اجبار ]تعیین كرده بود. به وی گفت:«طبق كتاب خدا حكم كن و از آن تجاوز نكن!».

آن گاه كه وی بازگشت، [ علی علیه السلام] گفت:«گویی می بینم كه فریب می خورَد».

گفتم:ای امیر مؤمنان! پس چرا او را تعیین كردی، حال آن كه می دانی فریب می خورَد؟

گفت:«پسرم! اگر خداوند به علم خویش با آفریدگانش رفتار می كرد، دیگر با پیامبران، برای ایشان حجّت نمی آورْد».[1].

2612. وقعة صِفّین:معاویه به برخی مردان قریش كه یاری او را در جنگ، خوش نداشته بودند، پیام فرستاد:همانا آتش جنگ، فرو نشسته و این دو مرد در دَوْمَةُ الجَندَل [ برای داوری] گرد آمده اند. پس نزد من آیید.

عبد اللَّه بن زبیر، عبد اللَّه بن عمر، ابوجَهم بن حُذَیفه، عبد الرحمان بن اَسود بن عبدِ یَغوثِ زُهْری، عبد اللَّه بن صفوان جُمَحی، و مردانی از قریش، و نیز مُغَیرة بن شُعْبه - كه ساكن طائف شده و در صِفّین حضور نیافته بود - نزد وی آمدند.

معاویه گفت:ای مغیره! رأی تو چیست؟

گفت:ای معاویه! اگر یاری كردنت در توان من بود، هر آینه یاری ات می كردم؛ ولی [ اكنون كه نمی توانم، ] بر من واجب است كه از آن دو مرد برایت خبر آورم.

پس بر نشست تا به دَومَة الجَندَل رسید و چنان كه گویی صرفاً به قصد دیدار آمده، نزد ابو موسی رفت و گفت:ای ابوموسی! چه می گویی درباره كسی كه از این جنگ، كناره گرفت و از خونریزی بیزاری جُست؟

گفت:آنان، بهترینِ مردم اند؛ پشت هاشان از بار خون های مسلمانان، سَبُك و شكم هاشان از اموال آنها فارغ است.

سپس نزد عمرو آمد و گفت:ای ابوعبد اللَّه! چه می گویی درباره كسی كه از این جنگ، كناره گرفت و از خونریزی بیزاری جُست؟

گفت:آنان، بدترینِ مردم اند؛ حق را نشناختند و باطل را انكار نكردند.

مغیره نزد معاویه بازگشت و به او گفت:دو مرد را آزمودم. عبد اللَّه بن قیس (ابو موسی) رفیق خویش را بركنار می كند و خلافت را به كسی می سپارد كه از جنگ، كناره گرفته باشد و به عبد اللَّه بن عمر گرایش دارد. امّا عمرو؛ او رفیقِ آن كس است كه تو می دانی. مردم گمان دارند وی خلافت را برای خود می خواهد؛ و او، خود، چنین نمی داند كه تو برای خلافت از او شایسته تر باشی.[2].









    1. الطرائف:511، مناقب آل أبی طالب:261/2، بحار الأنوار:310/41.
    2. وقعة صفّین:539، شرح نهج البلاغة:251/2.